نقد فصل ششم وایکینگز و اتفاقات جالب آن
فصل ششم از سریال درام تاریخی وایکینگز از شبکه هیستوری (History) کانادا شروع شده است. تهیه کنندگان فیلم سعی کرده اند کیفیت کلی فصل ششم وایکینگز را نسبت به فصل 5 بهبود بخشند و می توان گفت موفق هم شده اند چرا که در این فصل دیگر خبری از روایت گیج کننده فصل 5 خبری نیست و صحنه های جنگ با کیفیت بهتری طراحی شده اند. در ادامه به نقد فصل ششم وایکینگز خواهیم پرداخت.
آغاز فصل ششم وایکینگز
فصل ششم وایکینگز به خوبی آغاز می شود اما هنوز هم کمبود رگنار حس می شود. لاگرتا هم در حالی که هنوز خاطرات او را در سر می پروراند، تصمیم گرفته در مزرعه کوچکی زندگی کند. آیوار هم که از نروژ و کتگات فرار کرده است، وارد شهر کیو می شود و با فرمانروایی جذاب اما روانپریش آشنا می شود که با برادران خود برای به قدرت رسیدن در اوکراین می جنگد.
آیوار در انتهای فصل پنجم، از نروژ و کتگات گریخت و در فصل ششم میبینیم که از طریق جاده ابریشم به نقاط دوردستی از دنیا سفر میکند. آیوار با ریش و موهایِ بلند ظاهر بهتری دارد، اما خب طولی نمیکشد که دوباره به ظاهر قبلیاش بازگردد! سرنوشت او را به سرزمین واکینگ های روس میرساند. او وارد شهرِ «کیو» میشود که حاکمی جذاب اما روانی به نام «پرنس اولگ» دارد، او یکی از چند برادری است که برسرِ قدرت در سرزمین اوکراین با هم رقابت میکنند.
پرنس اولگ یک لعنتیِ کاریزماتیک است که در ابتدا پادشاه بودنِ آیوار را باور نمیکند. به همین دلیل، تنها واکینگِ باقی مانده در کنار آیوار را به روش سختی مجازات میکند، که این موضوع هم آیوار را آزار میدهد و هم باعث میشود بیشتر مجذوبِ شخصیت پرنس اولگ شود. آیوار به عنوان فردی ظالم و دیوانه به تصویر کشیده شده، بنابراین بهخوبی میتواند با اولگ همذات پنداری کند.
صمیمیت اولگ و آیوار
در ادامه، اولگ به همراه آیوار به وسیله یک بالون به پرواز درمیآیند؛ هنگامی که بالاتر از سطح زمین هستند، یک گفت و گوی دوستانه دارند و هنگامی که به زمین میخورند، میخندند، این صحنه نشان میدهد که زمینه دوستی دو شخصیت شکل گرفته است. اولگ به آیوار میگوید که به کتگات حمله خواهد کرد اما ابتدا باید کارهای خانوادگی و شخصیِ خود را به اتمام برساند.
بنابراین اولگ ملاقاتی را با برادرش ترتیب میدهد، البته پای یک بچه دوازده ساله به نام «ایگور» در میان است، او ولیعهد واقعیِ حکومت روس محسوب میشود، بنابراین اولگ سعی دارد با کشتنِ برادرش و گروگان گرفتنِ ایگور، جانشینی را تحت کنترل داشته باشد. از اولگ با لقب «پیش گو» یاد میشود، چراکه او در گذشته مسموم شدنِ شدنش توسط سمِ مهلک را پیش بینی کرده بود و نوشیدنیِ حاوی سهم را ننوشید. وقتی که برادرِ بعدیِ اولگ برای گرفتنِ ایگور میآید، از او میخواهد با گفتنِ نام همسرش (که کمتر کسی از وجود او خبر دارد)، ثابت کند که قدرت پیش گوییِ حقیقی دارد. اما اولگ زرنگتر از این حرفهاست و از قبل همسرِ بیچاره برادرش را گروگان گرفته است! آیوار با این تدبیرِ اولگ به وجد میآید. آیوار در این فصل متفاوت است، او هنوز همان شخصیتی است که میشناختیم (و تاحدودی از آن متنفر بودیم) اما به نظر میرسد که کمی فروتنتر شده است و حتی کارهای اولگ او را به تعجب و تحسین وا میدارد.
او سعی دارد از پسر (ایگور) دفاع کند، تلاش میکند با انجام چند شعبدهبازی ساده او را شاد کند و حتی به موسیقیِ نواخته شده توسط آن پسر، با دل و جان گوش میدهد. این جنبه انسانیِ شخصیت آیوار است که شاید در گذشته چندان به آن پرداخته نشده بود. به تصویر کشیده شدنِ آیوار به عنوان یک شخصیتِ منفی شکستناپذیر، کار بیهودهای است، او حالا فردی است که تاج و تختِ خود را باخته، او یک فرد معلول است و کمی مهربانی هم نشان میدهد، از نظر ما این شخصیتپردازیِ بهتری است.
باید یک بار دیگر اشاره کرد که اولگ، شخصیتی جالبی است که به فصل ششم وایکینگز اضافه شده. او جذاب و دلربا است، اما در عین حال همانند یک فرد دیوانه و مجنون عمل میکند، او گاهی میتواند کاملاً جاهطلب و ظالم باشد. قطعاً منتظریم تا ببینیم که اضافه شدنِ روسها به داستان این فصل، در انتها چگونه تاثیری بر کلِ مجموعه خواهد داشت. روسهای وایکینگ باعث شدهاند که شاهدِ مناطق و فرهنگ جدیدی باشیم، در واقع در قلمروی روسیه هستیم که واکینگها زمانی آن را فتح کرده و به سرزمین خود تبدیل کردهاند. این قومِ روس، سپس همانند نورمنها به مذهب مسیحیت گرویدند.
کتگات در فصل ششم وایکینگز
بقیه اپیزود مربوط به بیورن آیرونساید و حکومت او بر کتگات است. صلح و آرامش به سرزمینِ رگنار بازگشت اما به نظر میرسد که فقط برای مدت محدودی ادامه داشته باشد. بیورن تبدیل به شاه شده و میخواهد کارِ درست را انجام دهد، او میخواهد نقطه مقابلِ حاکمی مانند آیوار باشد. البته همیشه زنهایی وجود دارند که نگاهشان به سمتِ بیورن جلب میشود، این بار نوبتِ اینگرید (خدمتکار همسر بیورن) است، که باید ببینیم این داستان به کجا ختم خواهد شد. بیورن میتواند پادشاه خوبی برای مردمانش باشد، اما آیا همسر خوبی هم هست و میتواند وفادار باقی بماند؟
در بخش دیگر، اوبه و توروی را میبینیم که انگار از زندگی خود کاملاً راضی هستند و فرزندان بیورن را بزرگ میکنند. آنها به لاگرتا کمک میکنند تا در مزرعه خودش ساکن شود، آرزوی لاگرتا این است که شیوه جنگاوری را کنار بگذارد و همانند فصل نخست، به کشاورزی و زندگی آرام مشغول شود، آرزویی که به طور حتم، درهم شکسته خواهد شد. لاگرتا شمشیر خود را دفن کرد و قسم خورد که هرگز از آن استفاده نکند، اما همه میدانیم که این کار غیرممکن است.
خاطرات لاگرتا
خاطرات لاگرتا از زندگیاش با راگنار، تاثیرگذار هستند اما تماشای آن برای افرادی که تا فصل ششم وایکینگز با سریال همراه بودهاند، کمی دردآور است. مرگ رگنار نقطهای بود که سریال به قبل و بعد از تقسیم شد. فرزند دیگر رگنار یعنی هیتسرک، حالِ خوشی ندارد و نمیتواند به اندازه دیگر شخصیتها شاد باشد، او فردی دلشکسته است که نتوانسه انتقام شخصیاش را از آیوار بگیرد. هیتسرک زمانی به اشتباه آیوار را انتخاب کرد اما اکنون باید بهایش را بپردازد. در بخش دیگر، بیورن با یک دوراهی بزرگ مواجه میشود. شاه هارالد که در سختترین شرایط به کمک بیورن آمده بود، اکنون در چنگِ شاه اولاف گرفتار شده و از بیورن تقاضای کمک دارد. در انتها بیورن تصمیمِ یک فرد شرافتمند را میگیرد، او به کمک هارالد خواهد رفت.
پس تا این جا میدانیم که اولگ و آیوار قطعاً نقشهای برای یورش به کتگات میکشند، بیورن احتمالاً به همسرش وفادار نخواهد ماند، اوبه تنها فرزندِ راگنار باقی میماند که تقریباً از همه نظر فردی نجیب و قابل اطمینان است، لاگرتا هم قصد دارد کشاورزی کند البته زمانی فرا میرسد که این کار ممکن نخواهد بود. حالا سوال ما این است که آیا دوباره فلوکی را ملاقات خواهیم کرد؟ همچنین مشتاق هستیم ببینیم که سرنوشت هارالد به عنوان یکی از شخصیتهای خوبِ سریال چه خواهد شد؟
سخن نهایی
همان طور که در متن اشاره شد، فصل ششم وایکینگز بازگشت قدرتمندی را به دنیای تلویزیون تجربه میکند و البته بیشترِ اتفاقات مضحک و غیرمنطقی فصل قبل را کم دارد. حالا باید منتظر یک نزاع و درگیریِ بزرگ دیگر باشیم. امیدوارم این فصل فقط در جنگِ فرزندان راگنار با یکدیگر خلاصه نشود، چراکه سریال قبل از این، تاسرحد مرگ به این موضوع پرداخته و دیگر مجالی برای این کار باقی نگذاشته است.
معرفی قومِ روس و همچنین شخصیتِ انسانی آیوار از جمله نکات مثبت افتتاحیه سریال بود، منتظریم ببینیم رابطه دوستانه او و ایگور به کجا خواهد رسید. پرنس اولگ نیز شخصیت منفیِ فوقالعادهای است اما فرصتهای زیادی برای ادامه دوستیِ او و آیوار، یا دشمنی آنها در آینده وجود دارد. شاید در این دو قسمت، اتفاق خاص و هیجانانگیزی نیفتاد اما همچنان میتوان از تماشای آن و زمینهسازیهایی که برای ادامه فصل میشود، لذت برد. دوست داریم که فصل آخر «وایکینگ ها» بسیار تماشایی باشد، البته مطمئن هستیم که مانند گذشته، دیگر شاهد بحثهای فوقالعاده رگنار و شاه اکبرت یا رقابت اتلستن و فلوکی بر سرِ توجه و اعتقادِ رگنار نخواهیم بود.
برای تماشای تریلر پارت دوم فصل شش به مقاله مربوط به قسمت 11 فصل 6 وايكينگز مراجعه فرمایید.
اگر دوست دارین از موجود شدن محصولات مرتبط با این سریال مطلع شوید از طریق فرم زیر اقدام کنید تا پیامک اطلاع رسانی براتون ارسال بشه.
[iphorm id=”4″ name=”طرفداران وایکینگز”]
برای اطلاع از اخبار و محصولات جدید به کانال تلگرام TvFan خاص ترین فروشگاه فیلم و سریال ملحق شوید.