فرندز مقابل هایمیم، یکبار برای همیشه
فرندز vs هایمیم یکبار برای همیشه!

امروز اومدیم تا دو سریال فرندز و هایمیم (آشنایی با مادر) که بدون شک از معروف‌ترین کمدی های آمریکایی هستن که با گروه بازیگران و نویسندگی فوق‌العاده‌شون، از زمان خودشون پیشی می‌گیرن و این قدرت رو دارن که در هر ساعت از روز، آدم رو جلوی صفحه تلویزیون یا مانیتور نگه دارن رو در مقابل هم قرار بدیم!

اکثر طرفداران سیتکام‌های آمریکایی به دو دسته تقسیم میشن:

 1. طرفداران فرندز (Friends) 2. هواداران هایمیم (How I Met Your Mother)

محاله سیتکام‌بازی رو پیدا کنین که هر دو سریال رو دیده باشه و به یک اندازه از هر دو خوشش اومده باشه! اون دسته از آدم هایی هم که تونستن و تحمل کردن و جفت این سریال هارو دیدن (به غیر از بنده‌ی نویسنده) حتما صبر ایوب داشتن چون واقعا سخته که همزمان فن جفتش بود…

اول از همه بذارین با واقعیت روبرو بشیم، اگر هیچکدوم از دو سریال فرندز و هایمیم رو ندیدین، نصف عمرتون به هدر رفته..!

اگر هم دیدین که اول بیاین یکم خاطره‌بازی کنیم بعد بریم سراغ مقایسه‌شون.

خاطره‌بازی با فرندز با طعم اسپویل

سریال فرندز

فرندز یا دوستان یک مجموعه کمدی (سیتکام) آمریکایی ساخته دیوید کرین و مارتا کافمن هست که از ۲۲ سپتامبر ۱۹۹۴ تا ۶ می ۲۰۰۴ از شبکه ان‌بی‌سی پخش شد و پس از ۱۰ فصل خاطره‌انگیز به اتمام رسید.

داستان قسمت‌های مختلف سریال، حول ماجراجویی‌های رمانتیک و کمدی و مشکلات شغلی، عاطفی و خانوادگی شخصیت‌ها می‌چرخه؛ هر شش شخصیت، وارد روابط عاشقانه جدی می‌شن که یکی از این روابط بین راس (دیوید شویمر) و ریچل (جنیفر آنیستون) اتفاق میوفته و در طول ده فصل، بارها پیش هم برمی‌گردن.

چندلر (متیو پری) هم وارد رابطه با مانیکا (کورتنی کاکس) می‌شه و باهاش ازدواج می‌کنه. فیبی (لیسا کودرو) هم با مایک آشنا میشه و ازدواج می‌کنه اما جویی (مت له بلانک) تا آخر سریال مجرد میمونه.

فرندز روایتی از زندگی شش تا دوسته که با تمام سختی ها و خوشی های زندگی کنار هم هستن. اونها هر روز در آپارتمان مانیکا یا کافه سنترال پرک دور هم جمع میشن و وقایع روزمره شون رو برای هم بازگو میکنن. 

خاطره‌بازی با هایمیم با طعم اسپویل

HIMYM سریال هایمیم یا آشنایی با مادر

هایمیم یا به قول بعضیا “آشنایی با مادر” مجموعه تلویزیونی کمدی آمریکایی محصول شبکه سی‌بی‌اس توسط کارتر بیز و کریگ توماس ساخته و برای اولین بار در ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۵ پخش شد و پس از 9 فصل در آوریل سال ۲۰۱۴ به پایان رسید.

در این سریال، باب سگت به عنوان صدای آینده شخصیت اصلی یعنی تد موزبی (جاش ردنر)، در سال ۲۰۳۰ به پسر و دخترش خاطراتی رو یادآوری می‌کنه که منجر به ملاقات اون با مادرشون شده‌ و داستان رو از قسمت اول به زمان گذشته یعنی سال 2005 برمی‌گردونه.

کاراکترهای اصلی دیگر این مجموعه مارشال اریکسون (جیسون سیگل)، رابین شرباتسکی (کوبی اسمالدرز)، بارنی استینسون (نیل پاتریک هریس) و لیلی آلدرین (آلیسون هانیگان) هستن.

آشنایی با مادر هم درست مثل فرندز رابطه بین 5 دوست رو نشون میده که صمیمیت خاصی رو بین خودشون دارن و هر روز کنار هم در موقعیت های متفاوت دیده میشن.

این شخصیت ها هم پاتوق خاص خودشون رو دارن و در بار مک‌لارن یا در آپارتمان های همدیگه دور هم جمع میشن و با هم در مورد اتفاقات روزشون صحبت میکنن.

اما…

از اونجایی که در تی‌وی‌فن خیلی علاقه داریم که فن هارو به جون هم بندازیم (خیلی جدی نگیرین) این مقاله رو نوشتیم تا شما رو به چالش فرندز مقابل هایمیم دعوت کنیم و یکبار برای همیشه به این جنگ و دعوا ها خاتمه بدیم!

ما یک سری فاکتورها رو به عنوان سوالات اصلی این بحث در نظر گرفتیم و از شما هم میخوایم که با بررسی بی طرفانه در مورد هر کدوم‌شون به این سریال ها امتیاز بدین و مارو با کامنت هاتون در جریان بذارین تا ببینیم از نظر شما کدوم سریال برنده میشه!

فرندز vs هایمیم

کدوم‌شون خنده‌دارتره؟

چندلر در سریال فرندز

این سوال یکی مهم ترین فاکتور های اصلی این بحث محسوب میشه. به این دلیل که باید با اختلاف خیلی کم این دو سریال رو از هم جدا کنیم و مورد بررسی قرار بدیم.

اگر هر دو سریال رو دیده باشین متوجه این میشین که جوک هایی که استفاده میشه و اتفاقاتی که رخ داده میشه به شدت خنده داره اما میزان ساده بودن و مفهوم بودن جوک ها در سریال فرندز بیشتره و این باعث میشه تا همه افراد متوجه این جوک ها بشن.

حتی اگر برای یادگیری زبان انگلیسی این سریال هارو ببینین متوجه میشین که با فرندز بیشتر میخندین. چرا که از لحاظ زبانی ساده تر صحبت می کنن.

سریال هایمیم یا آشنایی با مادر

از طرف دیگه در سریال آشنایی با مادر، شاهد جوک های جنسی و نژادپرستانه بیشتری هستیم. مثل جوک هایی که در مورد کانادا گفته میشه که شاید کمی از جذابیت داستان کم کنه.

از طرف دیگه فرندز برخلاف هایمیم، به صورت زنده جلوی بیننده ها فیلمبرداری شده و صدای خنده هایی که در طول سریال می‌شنویم، در واقع صدای اصلی حضار در محل فیمبرداریه و این نشون میده که نسبتا از محتوای خنده دار قوی تری برخورداره.

ساختار داستانی کدوم قوی‌تره؟

سریال فرندز یا دوستان

در این قسمت از مقاله فرندز مقابل هایمیم باید بگیم آشنایی با مادر یک ساختار روایتی غیرخطی داره که با بررسی همه زاویه ها و مرتبط کردن سرنخ‌های داستان، همیشه در داستان‌سرایی چند قدم از فرندز جلوتره. اپیزودها یکی بعد از دیگری با لوکیشن ها و محیط های مختلفی سرو کار داره و به این شکل به مخاطب زیبایی بصری رو هدیه میده.

یکی از ضعف های بزرگ فرندز در زمینه خط داستانی این بود که به علت فیلمبرداری زنده جلوی بیننده ها نمیتونست لوکیشن فیلم رو تغییر بده تا جذابیت دیداری رو بیشتر کنه.

سریال هایمیم

حتی اگر از لحاظ داستان سرایی هم در نظر بگیریم باز هایمیم جلوتر از فرندز قرار میگیره. چرا که قسمت ها در این سریال خیلی متفاوت ساخته شده.

برای مثال در هایمیم، دیالوگ های یک قسمت به صورت شعری و با قافیه نوشته شده و حتی چند قسمت هم به صورت موزیکال ساخته شده بود اما از این مدل داستان سرایی‌های خلاقانه در فرندز خبری نیست.

کدوم شخصیت خانوم‌باز عملکرد بهتری داره؟

از همین اول یه اعترافی بکنیم و اونم اینه که هر دو این شخصیت ها یعنی بارنی و جویی به شدت جذابیت دارن اما یکیشون نسبت به اون یکی عملکردی بهتر، خلاقیت و هوش بیشتری داره.

جویی در فرندز

“چیکار میکنی” یا ?How you doin اصطلاحی بود که جویی در سریال فرندز برای صحبت کردن با خانوما استفاده میکرد و خلاقیت دیگه‌ای در این مورد نداشت. جویی شخصیتی نسبتا کم هوش، بامزه و چرب زبونه.

بارنی در هایمیم
 
بر خلاف جویی، بارنی شخصیتی باهوش، موفق و فوق العاده خلاق هست که مدام به دنبال چالش های متفاوت میگرده که به دوستاش ثابت کنه در هر شرایطی میتونه دخترها رو جذب کنه. بارنی یک کتاب بازی (Playbook) داره که در اون سناریوهای مختلفی رو از اول تا اخر چیده تا به هدفش برسه.

مثلا اون قسمتی که خودش رو گریم میکنه و میگه که از آینده اومده یا زمانی که برای یه دختر ناشناخته آمبولانس خبر میکنه و آخر در اینکارو برای اون دختر اینطوری توجیه میکنه که چون یک فرشته است و از آسمون افتاده پایین، باید حتما خونریزی داخلی داشته باشه :))))))

پس بیاید امتیاز این بخش از مقایسه رو با افتخار به بارنی تقدیم کنیم.

اصالت کدوم بیشتره؟

سریال فرندز

امتیاز این قسمت قطعا به فرندز میرسه چون قدیمی‌تره و زودتر از آشنایی با مادر ساخته شده و اگر دقت کنین متوجه میشین که شخصیت های آشنایی با مادر تا حدی شبیه به سریال فرندز هستن و جالبه که بدونین در اوایل پخش این سریال، اسمش رو “دوستان جدید” اسم گذاشته بودن. عجیبه نه؟

تمرکز روی نقش شخصیت ها در کدوم بهتره؟

تد موزبی در سریال هایمیم

وقتی در مورد آشنایی با مادر صحبت میکنیم، شخصیت تد موزبی توی ذهنمون نقش میبنده که برای بچه هاش تعریف میکنه چجوری مادرشون رو ملاقات کرده و کل داستان حول محور خاطرات اون میچرخه. با اینکه در داستان به شخصیت های دیگه هم پرداخته میشه اما باز هم تمرکز روی شخصیت تد از بقیه بیشتره.

در صورتی که داستان فرندز مارو به یاد شش دوستی میندازه که به شکل یکسانی به شخصیت هاشون پرداخته شده و ارزش یکسانی براشون قائل شده.

بلوغ شخصیت ها در کدوم مشخص‌تره؟

راس در فرندز

با اینکه در هر دو مجموعه شخصیت ها به بلوغ رسیدن و رشد کردن اما با اختلاف کم، امتیازش رو به آشنایی با مادر میدیم. شخصیت های این داستان به مرور زمان به نسخه های بهتری از خودشون تبدیل شدن.

کنار گذاشتن چیزهای قدیمی، رها کردن گذشته و در واقع اپیزود «جهش»، جزئی از این بلوغ محسوب میشه که همگی با هم از پشت بوم خونه به یه پشت بوم دیگه پرش میزنن.

شخصیت های فرندز هم تا حدی به بلوغ میرسن اما با وجود جویی و بارنی میشه گفت که در آخر شخصیت بارنی تغییرات بیشتری رو تجربه میکنه که در بزرگترین نوع خودش میشه به بچه دار شدنش اشاره کرد.

بارنی در هایمیم

حتما به خاطر دارین که بارنی چقدر دنبال چالش های جدید بود و در آخر توی یکی از اپیزود ها لیلی به این چالش دعوتش کرد که در حین پوشک خریدن توی داروخونه مخ کسی رو به کار بگیره، و درست همونجا با همسر آینده تد ملاقات کرد و متوجه شد که دیگه دلش بازی نمیخواد و میخواد برنده باشه.

اینطوری شد که طراحی آخر خودش رو برای به دست آوردن رابین انجام داد! طراحی که چه عرض کنم، شاهکار!

روابط عاطفی بی ثبات کدوم جذاب تره؟

راس و ریچل در فرندز

با بررسی میزان بازدید قسمت های مختلف هر دو سریال به‌طور قطع میشه گفت که بیننده های تلویزیونی بیشتر از اونکه به تد و رابین علاقه‌مند باشن، به ماجراهای راس و ریچل جذب شده بودن.

هر قسمت از این سریال که به رابطه بین راس و ریچل مربوط می‌شد از جذابیت بالایی برخوردار بود و از همون ابتدا تا انتها پیوند خیلی محکمی رو با بیننده ها برقرار کرد.

تد و رابین در هایمیم

از طرف دیگر در آشنایی با مادر، روابط بین تد و رابین تقریبا خسته کننده شده بود و تکرار بیش از حد جدا شدن و برگشتن اونها پیش هم باعث شد تا از جذابیتش کاسته بشه و کار به جایی برسه که بیننده ها از یه جایی به بعد دیگه واکنش خاصی به این قضیه نشون ندن.

حتی بعد از اتمام سریال هم، تو اکثر جمع‌های دوستانه، عمدتا رابطه تد و رابین به تلخی ازش یاد میشه. آخه مگه میشه برای طرف از یک رستوران شیپور آبی بدزدی اما آخرش بله رو نگه!

لحظات احساسی کدوم تاثیرگذارتر بود؟

مارشال در هایمیم

هر دو سریال، لحظات دراماتیک خاصی رو زیر پوست کمدی به نمایش گذاشتن اما در آشنایی با مادر این لحظات تأثیرگذاری بیشتری داشتن.

اون قسمت رو به یاد دارین که مارشال در نهایت از مرگ پدر خودش مطلع می‌شه؟ حتی اگر قبلاً چندبار دیگه هم این صحنه رو دیده باشین، باز هم با دیالوگ های نهایی مارشال دوباره به گریه میوفتین.

در مقابل، فرندز در انتهای هر قسمت ناراحت‌کننده طنزی رو در خودش جای میده تا از غم مخاطب کم کنه و این باعث میشه تا لحظات بصورت عمقی دیده نشن.

کدوم به زندگی واقعی نزدیک‌تره؟

سریال فرندز

هر چند که از یک داستان کمدی انتظار نمیره که به واقعیت شبیه باشه، اما اگر به زندگی خودمون کمی دقت کنیم انعکاسی از این دو سریال رو در اون میبینیم.

برای هر کسی ممکنه متفاوت باشه اما با نگاه از همه ی زاویه ها، زندگی واقعی همیشه مثل فرندز به خوشی و شادی تموم نمیشه و همه به اون چیزی که میخوایم نمیرسیم.

سریال هایمیم

به خصوص اگر بخوایم زندگی آمریکایی هارو در نظر بگیریم اونها ساعات طولانی از وقتشون رو داخل کافی شاپ نمیگذرونن و بار رو مکان بهتری واسه تفریح میدونن.

همه اینها باعث میشه تا کمی تا حدودی تلخ بودن آشنایی با مادر و نزدیک بودن وقایعش به زندگی واقعی مارو بیشتر درگیر خودش کنه.

پایان سریال فرندز

فرندز یک قسمت پایانی رضایت‌بخش و خنده‌دار رو ارائه داد که در نهایت راس و ریچل رو با استفاده از سبک‌های کمدی رمانتیک کلاسیک پیش هم برگردوند و مخاطب رو به چیزی که سال ها منتظرش بود رسوند.

مانیکا و چندلر با دوقلوهاشون با خوشبختی زندگی کردن، جویی یک جوجه و اردک جدید پیدا کرد و فیبی، شخصیت عجیب و غریب داستان هم مثل هر دختر نرمال دیگه ای ازدواج کرد.

برخلاف پایان فرندز، انتهای هایمیم کمی بیش از حد تلخ بود. رابین و بارنی بعد از چند سال ازدواج، از هم جدا شدن و همسر تد یعنی مادر واقعی بچه ها که تمام سریال منتظر دیدنش بودیم بعد از چند تا اپیزود کوتاه مریض شد و فوت کرد.

پایان سریال هایمیم

این تلخی برای یک سیتکام آمریکایی تا حد زیادی شوکه کننده بود و مخاطبان رو ناامید کرد. مخصوصا برای اونهایی که پخش هفتگی دیدن و طی چند سال هفته‌ای ۲۰ دقیقه‌ای بهشون ارائه شده!

با این همه، سازنده های فرندز کاری کردن که ما بتونیم بعد از این همه سال با دیدن قسمت اخر همراه با گریه بخندیم و این پایان خوش چیزی بود که بعد از ده فصل از داستان لیاقتش رو داشتیم.

سخن آخر

با بررسی تمام این فاکتور ها میشه گفت به نظر ما هر دو این سریال ها از امتیاز های یکسانی برخوردارن و هر کدوم در فاکتور های مشخصی درخشیدن و برای ما خاطره سازی کردن.

حالا نوبت شماست تا نظرتون رو در مورد فرندز مقابل هایمیم بنویسید و حتما با هم کلی بحث داشته باشین و دعوا راه بندازین و ما رو به هدف‌مون برسونین 😀